صندلی آتشین ....
 
new old friends

 سلام دوستان

امیدوارم ماه خوب وپربرکتی رو تا به اینجا پشت سر گذاشته باشید.

حالا که دوستان نسبت به بنده لطف داشتن ومن قراره روی صندلی بشینم ازتون میخوام که :

اصـــــــلاً تعارف نکنید وهـــــــــر سؤالی که دوست دارید بپرسید

فقط بی زحمت سؤالاتون توی دسته های زیر نباشه :

1.شخصی      2.خانوادگی      3.فرهنگی       4.اجتماعی       5.ادبی      

 6.سیاسی   7.احساسی     8.عقیدتی      9. متفرقه        10. و... 

واگر برحسب اتفاق،از هر10تا سوالتون،9 تاش بی جواب موند دلخور نشید

چون خطای دیده دیگه....پیش میاد

ممنون...

 

 

(اینطوری امانت داری میکنید آقایون شمالی..خداییش این صندلی بود که ما به شما تحویل دادیم:) )

 



نظرات شما عزیزان:

فرزانه
ساعت1:44---28 مرداد 1391
حالا بخش خوبه صندلی ... بح بح و اینا

خب حالا نسرین جون یه دعا واسه همه ی بچه های 88 کن عزیزم :D (یادم نمیاد چطوری میپرسیدی خودت؟)



واسه هر کدوم از اعضای وبلاگ هم یه دعا کن:)



21 دعای خوب :) میدونم وقت گیره ولی خب دیگه مجبوری :D



البته قبلش خودم برات یه دعای خوشگل میکنم .. ایشالا نسرین جونمون به بهترین هایی که شایسته ش هست برسه .. و کنکور هم یه دانشگاه توپ قبول بشه.. خوبه؟


پاسخ: ممنون فاطمه جان به خاطر دعای قشنگت :)

حالا نمیشه یه تخفیف بدی و اجازه بدی یه دعای کلی باشه !؟ اینطوری که من تا صبح فقط باید فکر کنم :(

پاسخ: تمام دوستان 88 ای من لیاقت بهترین ها رو دارن.آرزو میکنم به تمام بهترین هایی که آرزوشو دارن برسن . امیدوارم همیشه سلامت ، موفق و شاد باشن .... :) انشاء الله همگیمون عاقبت به خیر بشیم (آمین) :) :)
پاسخ(فرزانه): شوخی کردم ;) مرسی .. آمین :)


فرزانه
ساعت1:37---28 مرداد 1391

نسرین پاشدی از رو صندلی؟
عاقا با این وبلاگشوووووووووووووووووون همش ارور میداد و باز نمیشد ای بابا مهندسای مملکت کجان پس؟   من دیر رسیدم؟

یه تخلص با مزه به خودت میتونی اختصاص بدی؟

 

پاسخ:  مهندسای مملکت امروز رفتن راهپیمایی،واسه همین خسته ان و نمیتونن مشکلاتو برطرف کنن.بهشون حق بده،خوب  :)

نه چیزی به ذهنم نمیرسه :)


پاسخ(فرزانه): تو که نرفتی ..تو چرا نمیتونی سوال جواب بدی خب ؟ :D



اسماعیلی
ساعت1:22---28 مرداد 1391
نسرین جون خیلی خیلی خسته نباشی.خیلی خوب بود.ببخشید اگه اذیتت کردم.آخه نمیدونی اذیت کردن تو چقد کیف میده.. پاسخ:نوش جونت محلا جان. من همیشه فکر میکردم که چرا اینقدر تورو دوست دارم.پس به خاطر این حس مشترکه(اذیت کردنو میگم) :-))

حسین نیا
ساعت1:08---28 مرداد 1391
آقای عباسی،بی زحمت قضیه caps lock و مشخص کنید.من دیگه میخوام کم کم بلند شم

اسماعیلی
ساعت1:01---28 مرداد 1391
یه سوال داغ!!









بعد ماه رمضون میخوای روی اون 20 تا کتاب تستی که گرفتی رو سفید کنی دیگه نه؟







پاسخ: چرا اذهان عمومی رو تحریف میکنی محلا جان :)







اولاً 20 تا نه و 5تا، دوماً آره اگه خدا بخواد منم یه نگاهی به کتابا میندازم :D








کاشمری:نسرین جان تحریف نه تحریک:-))














اسماعیلی:سخت نگیر اعظم.الان دیگه دقیقه ی 90.داره نفسای آخرشو میکشه..:-))






تازه آزمونایی که شرکت کردی رو نگفتم:):D






پاسخ: نه اعظم جون همون تحریف،منظورم منحرف کردنه...





محلا جون مطمىٔنی نگفتی..؟؟؟ :-))












اسماعیلی:نه........مگه گفتم..:D





پاسخ: :)

کاشمری:راست میگی تحریفم میشه:)









پاسخ:








قربانی::وای نقشمون لو رفت ....راستش منو آقای عباسی صندلی داق رو راه انداختیم تا بچه هارو از درس بندازیمو خودمون بریم خرخونی کنیم....حالا این کتاباتون چی هستش؟؟؟؟؟


خانم کاشمری میشه بگید که املا و انشاتونو چند میشدید؟؟؟



پاسخ: کتاب های رمان ان.به درد شما نمیخوره.... :) حالا تو این مدتی که مارو مشغول کردین،چند دور کردین کتابارو؟ :)

کاشمری:همیشه نمره های خوب خوب می گرفتم:)
پاسخ: قربانی: دور که چه عرض کنم.....راستش افتادیم تو چاهی که خودمون کندیم :) ...........املای منم خوب خوب بود ولی انشاهام بیشتر شبیه جک بود تا انشا:)


قربانی
ساعت0:57---28 مرداد 1391
هر چند بهتون نمیخوره ::::

تا حالا با کسی دعوا کردین؟

در چه سطحی؟؟ پاسخ: راستش نه.البته گاهی واسه خواهرم عصبانی میشم ولی دعوا،نه


عباسی
ساعت0:45---28 مرداد 1391
مثلا من کلی ایده واسه کارایی که میشه تو وبلاگ انجام داد، دارم.

در این مورد کدوم گزینه رو انتخاب میکنین؟

1) تو رو خدا بیخیال شو دیگه، همین جوری داره کلی از وقتمونو میگیره با این ایده ی مزخرف صندلی داغت!



2) خیلی خوبه. موافقم.

واسه وقت گیری وبلاگ هم باید خومون برنامه داشته باشیم که کی سر بزنیم بهش و کی سر نزنیم نه اینکه بقیه واسه وقت ما برنامه ریزی کنن.



3) بیشتر از این با ایده های جدید موافق نیستم.



4) هرچی بقیه بگن.




پاسخ: گزینه2.اگه بتونیم وقتمونو تنظیم کنیم.مطمىٔنن به تمام برنامه هامون میرسیم


قربانی
ساعت20:01---27 مرداد 1391
از کدوم کاری که آقایون تو کلاس انجام میدن بدتون میاد(بی تعارف لطفا)؟؟







پاسخ: چقدر امشب سؤالای سخت میپرسید آقای قربانی :)


تا حالا چنین موردی برای من پیش نیومده که بدم بیاد(صادقانه گفتم)







پاسخ:





قربانی:

کجاس سخت بود!!!!کلی مراعاتتونو کردم......راستی به نظرتون هر کی 2 تا گربه و 4 تا سوسک بکشه خیلی خشنه؟؟؟؟.....پس من باید یه جنایتکار بیرحم باشم....بابا ما واسه تفریح روزی 3 4 تا گربه دار میزنیم:)

پاسخ: عجب تفریح های سالمی دارید شما :-))
نکنید این کارارو...آخرو عاقبت نداره :)

پاسخ: انقد گناه کردیم که اینا جزء گناهای ریزه میزس پیش خدا...:(


نوری
ساعت18:13---27 مرداد 1391

چه حسی داشتین وقتی که سر کلاس ریاضی مهندسی استاد بایمانی در ترم < اون همه چهره ی سر شناس دیدین؟
پاسخ : حس خاصی نداشتم فقط یه کم واسه خودم ترسیدم و گفتم ایشالا که بتونم همین دفعه اول پاسش کنم :) پاسخ: قربانی:جواد جان ساعات قبل امتحان تو پژوهشی یادته؟چه فضای معنوی باحالی بود:)هنوز وقتی یادم میاد که علیرضا به خاطره شیکمو بودنش ریاضی رو افتاد خندم میگیره
پاسخ: نوری
آره نصرالله جان دقیقا یادمه که من چقدر حرص میخوردم که آقا بیا بخونیم می افتیم و ... اما علیرضا میگفت من گشنمه و باید حتما برم ناهار ... :D علیرضا جان بیا از خودت دفاع کن


عباسی
ساعت18:13---27 مرداد 1391
کدوم کلید روی کیبورد تونو بیشتر میزنین (البته غیر از اینتر و الفبا و اسپیس) و کدوم رو کمتر؟





(خوب شد من این سوال رو اختراع کردم ها)
پاسخ:بیشترshift ،بعضی از کلید هارو تقریباًمیشه گفت که اصلاً استفاده نمیکنم مثلf1 و f3 و f6 وچند تای دیگه :)
caps lock هم خیلی کم استفاده میکنم.میشه تفسیر همشونو بگید :D


پاسخ: (دکتر عباسی) : خوب. بحث shift که یکم مفصل تر از این حرفایه. (آخه ما دکترا با یه حق ویزیت همه چیزو نمیگیم که)

اما f1 , f3 کم زدن به این معنایه که زیاد دوس ندارین از کسی تو بعضی کاراتون کمک یا مشورت بگیرین که پیشنهاد میکنم اینهمه احساساتتونو منزوی نکنید و یکمشو به اشتراک بذارین! :)

caps lock هم که خوب کاری میکنین نمیزنین. چون هم بدون کاربرده و هم الکی مصرف برق رو میبره بالا :D

پاسخ: ولی من آخرش هم قضیه caps lock و متوجه نشدم ؟
پاسخ:قضیه شیفت هم مشکوکه که نمیگید... :)


محمد حسین شریفی
ساعت17:55---27 مرداد 1391
سلام دوستان

در تفسیر الباسکول که 3 جلد است و از این 3 جلد 2 جلد آن چرک نویس و جلد سوم آن هم کنده شده این چنین آمده:

روزی دو نفر خدمت سعید عباسی رسیدند و سعید هم خدمت هر دوی آنها رسید. دکتر محمد حسین شریفی
پاسخ: یادم باشه حتماً این کتابو گیر بیارم و بخونمش،باید کتاب جالبی باشه :)


محمد حسین شریفی
ساعت17:51---27 مرداد 1391
این شعر رو معنی کنید:

(کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد

یک نکته ازین معنی گفتیم و همین باشد)
پاسخ: معنی کردن شعر به سبک معلمین دوران مدرسه : چه زمانی شعر تر انگیزد در حالی که خاطرش حزین است یک عدد نکته گفتیم و"همین برای فهمیدن آدما کافیست " میدونم که خیلی خوب معنی کردم،پس احتیاجی به تشویق نیست =DD


قربانی
ساعت17:49---27 مرداد 1391
تا الان چند روز روزه خوردین؟؟






توجه کنید که دروغ کار بدیهپاسخ: آره واقعاً دروغ کار خیلی بدیه :-))




























پاسخ:قربانی:آره.....ولی تفره رفتن خیلی بد تر از دروغ گفتنه:-))

پاسخ: ولی من تاحالا چنین چیزی نشنیدم :D





اسماعیلی:اصن تفره چیه.. ها نسرین؟به گوشت آشنا نیست نه..میدونم
پاسخ: خوبه که منو اینقدر خوب میشناسی :-))




پاسخ:


قربانی:
خب اگه اون سوالو نمیخواید جواب بدید حد اقل بگید چند روز روزه گرفتید؟:)

پاسخ: n روز(فک کنم یکی دو روزی بشه... :D)


محمد حسین شریفی
ساعت17:44---27 مرداد 1391
سلام


وقتی من شیوه ارائه میدادم شما زیاد میخندیدید. راستشو بگید برا چی بود؟



پاسخ:

(نوری) با کسب اجازه از خانم حسین نیا

محمد حسین جان ما که وقتی شما اون ماجرای ترمز گرفتن رو با اون مهارت تعریف کرده بودی که اتفاقا
خیلی هم قشنگ گفتی روده پر شده بودیم :D
بقیه رو نمی دونم... :)

پاسخ: سلام آقای شریفی. اصلاً قصدمون جسارت به شما نبوده،به خاطر همین ماجراهایی که وسط اراىٔتون میگفتید(مثل همین ترمز گرفتن) در کل اراىٔه شما خیلی هم عالی بود وجزء اراىٔه هایی بود که من کامل گوش کردم وخیلی هم قابل فهم موضوعتونو بیان کردید. اسماعیلی:منم با حرفای نسرین موافقم. واقعا کنفرانس خوبی بود..:-)) منم خیلی خوب گوش دادم.تازه آخرش گفتین:محبت یه سیستم بلادرنگه که اگه به موقع انجام نشه میتونه خطرناک باشه(البته امیدوارم درست گفته باشم)


نوری
ساعت17:41---27 مرداد 1391

کدوم یک رو بیشتر دوست دارین؟

دوچرخه یا ماشین

هردوشونو  :)

 بیشترماشین چون کاربردی تره واسه ما خانوما(بلاخره ما که نمیتونیم مثل آقایون همه جا از دوچرخه استفاده کنیم )



نوری
ساعت17:40---27 مرداد 1391

حرفایی که به ذهنتون میرسه؟

خلوت و تنهایی   :  در معرض آزمایش قرار گرفتن

محبت بین دوستان  :   یه حس قشنگ

عشق الله   :   غیر قابل وصف

ماه رمضان  :   رشته ای برای اتصال عبد و معبود



حسین نیا
ساعت17:34---27 مرداد 1391
سلام دوستان
میخواستم ازتون تشکر کنم به خاطر لطفی که این 3 روز نسبت به من داشتید
نشستن روی این صندلی تجربه جالبی بود برام ومهم ترین چیزی که فهمیدم این بود که جواب دادن به همون سؤالاتی که خودم اینقدر بی پروا از دوستان می پرسیدم،چقدر سخت بوده
میدونم سوتی زیاد دادم و شاید بعضی جاها پیچوندم و جواب یکی،دو سؤالو ندادم ولی میدونم شما به بزرگی خودتون منو می بخشید
ممنونم از دوستانی که در جهت ارتقاء املای فارسی به من کمک کردن
امیدوارم حرفی نزده باشم که کسی رو ناراحت کرده باشم واگه اینطوری بوده،عذر میخوام.
موفق باشید
پاسخ (نوری) :
اتفاقا کمتر از بقیه ی دوستان در لفافه حرف می زدین (خودمو که نمی گم ;) )
معمولا دقایق داغ بازی تازه از دقیقه ی ۸۰ به بعده فعلا که اطرافه ۷۵ ه :D
اسماعیلی:ببخشید آقای نوری در لفافه حرف زدن یعنی چه جوری...؟:)
پاسخ (نوری) :
یعنی اینکه گاهی اوقات ممکنه شرایط ایجاب کنه که شما بخواهین کمی گنگ حرف بزنین تا مبادا بقیه بتونن یک و فقط یک استنباط کنن یعنی اینکه به شنونده این امکان رو بدین که بتونه چند نتیجه بگیره.
شاید اگر الان نوبت صندلی داغ من بود دیگه در لفافه صحبت نمیکردم و طوری صحبت میکردم که مخاطبم سریع قانع شن و اون همه بهم گیر ندن (مخصوصا خودتون ;) )
یادتون نرفته که چرا اون همه جنجال پیش اومده بود... :D
اسماعیلی:جنجال؟!نه.........!!:O:D منو ببخشید آقای نوری مث اینکه خیلی از دست من حرص خوردین:) نمیدونم چرا اینقد دلم میخواست جواب سوالمو بدین...قبول کنین صحبتاتون زیادی در لفافه بود:)


گل محمدی
ساعت17:21---27 مرداد 1391
از چه چیزی می ترسید؟


پاسخ: از خیانت


گل محمدی
ساعت17:20---27 مرداد 1391
بهترین هدیه ؟ یا جایزه گرفتید چی بوده؟
پاسخ: هدیه ای که روز جشن خوابگاها گرفتم،اما نه از جنبه مادی بلکه به خاطر اعتمادی که حس کردم سرپرستام نسبت به من دارن واین اعتمادشون برای من بهترین هدیه بود


اسماعیلی
ساعت15:54---27 مرداد 1391
فک کنم همه میدونستن قراره تو صندلی رو نابود کنی..!یه پست نذاشتن نفر بعدی رو انتخاب کنیم

ها؟یا گذاشتن من نمیبینم؟

پاسخ: تا الآن که پستی گذاشته نشده


کاشمری
ساعت15:27---27 مرداد 1391

چندتا کلمه بگو که اینطوری باشه:نسرین و ...

مثل نسرین و زنده به گور کردن سوسک

پاسخ: نسرین و کلی روسیاهی جلو خدا

نسرین و یه عالمه خواهش از خدا

 نسرین و تجربه ی داشتن دوستانی خوب با کلی خاطره ازشون

 نسرین و کلی همکلاسی های خوب

 نسرین و یه عالمه برادر دینی :)



اسماعیلی
ساعت15:16---27 مرداد 1391

سلام نسرییییین!!
دلت خیلی واسم تنگ شده بود نه؟میدونم...وای به حالت بگی نه!
میبینم شکل نقاشی من شدی
ببینم الان از اون نقاشی که انگار آدماش اومده بودن 13بدر راضی هستی؟نمیخوای نظرتو عوض کنی؟

پاسخ : سلام محلا جونم.... کجایی دختر..!!!!؟؟؟ (البته فقط کنجکاوی بودا نه دل تنگی:-)) )

یه چیزی بالاتر از نقاشی تو :)

فک کنم باید تا چند روز آینده طرح جدیدمو اراىٔه کنم :)

اسماعیلی:کجا بودم؟!:-|:-|:-| تو که میدونی!یه وقت حالمو نپرسیا

پاسخ : آخه من که میدونم،چرا بپرسم حالتو :)

خوش گذشت؟ :-))

آره فقطم جای تو خالی بود:-|:-|:-|

دوستان به جای ما :)

اسماعیلی:نه عزیزم تو جای مخصوص خودتو داری دوستان جای خودشونو:-|:)


قربانی
ساعت15:05---27 مرداد 1391
شما سوسکم شکار میکنید؟







معمولا سوسکا رو زنده میگیرید یا به قتل میرسونید؟








پاسخ:






نه دیگه اینقدرا هم سنگ دل نیستم که به قتل برسونمشون :) زنده .






ولی یه بار یه سوسک زنده گرفتم،از بس دوستان جیغ کشیدن،از ترس سکته کرد و مرد :-))











































پاسخ:









قربانی:قدر خودتونو بدونید...مث این که خیلی شجاعید ،قابل تحسینه آفرین.. فک کنم شجاعتتون به من رفته :))





یاد خوابگاه 9 افتادم سوسکاش انقد بزرگ بودن که بهشون میگفتیم سوسک آدم خوار












اسماعیلی:آره خب اونقدراهم سنگدل نیس به قتل برسونتشون...زنده به گورشون میکنه بدبختارو..!!!!!





نسرین نگم این آخریا تو خونتون چیکار کردی با بد بختا...:)





پاسخ: کوتاه بیا محلا جان....










(بازقندی)



کنجکاو شدیم بدونیم چیکار می کنید با اونا،اگه قابل گفتنه و ترسناک نیس بگید.




پاسخ: خیلی جدی نگیرید.محلا داره شوخی میکنه :) مگه نه محلا...!!!؟؟؟ :D






اسماعیلی:نه.....................!!!!!!!!!!!:O:O:O


مگه من باتو شوخی دارم!


میتونم نگم ولی خرج داره..:D:D


بیخیال آقای بازقندی میترسم بگم دلتون به حالشون کباب بشه....:(


دیگه هیچ وقت دلتون نمیاد سوسک بکشین:-))






(بازقندی)

نه بگین خوب؟چون منم بچه بودم یه سری کارها روی حشرات می کردم،البته نه سوسک و اینا!

روی سنجاقک بی چاره! :)

سنجاقک رو می گرفتم و تخم فلفل(سفیدا هستش توی فلفل) میذاشتم روی دو تا چشم سنجاقک :O و بعدش ولش می کردم،نمی دونید چه حسی داشت؛

پرواز با اهداف نمایشی :D ،هی می رفت بالا هی می رفت پایین!

خدایا از سر تقصیرم بگذر! :( خوب حالا شما بگید با سوسک چیکار می کردید؟ :)





پاسخ: (نوری) :


این که چیزی نیست. تا حالا دم ۲ تا گربه رو به گره زدید؟ ;) :D:D:D:D


کاشمری:خدا مرگم چه کارا می کنید ،صد رحمت به کارای نسرین;))

اسماعیلی:وای چقد بیرحمین......!!نسرین کارای تو در برابر این کارا در حق سوسکه کلی لطفه به خدا!!!

پاسخ:می دونستم آخرش به همین نتیجه میرسی :)


قربانی
ساعت15:02---27 مرداد 1391
محمود جان نکنه میخوای مدال طلای تعداد سوالارو از خانم حسین نیا پس بگیری که این قد سوال میکنی....بابا ما همین جوریم قبولت داریم











پاسخ: البته آقای عباسی که لطف کردنو به جای مدال طلا،مدل طلا رو به بنده دادن :-))





















پاسخ:























قربانی:سعید جان تازگیا زیاد اشتباه میکنیا......نکنه خبریه ..ها؟؟؟؟؟





(بازقندی) نه والا فک نکنم خانم حسین نیا اینقد سوال کردن که من روزی 20 تا سوالم کنم به ایشون نمی رسم! :)

ببخشید یه (هم) جا موند.. :)


سعید قبلا ها حواست جمع تر بودا،البته من فک کنم فشار کاری باعث شده اشتباه کنه :D نه چیز دیگه ای!
(عباسی) : والا چه عرض کنم...!


کاشمری
ساعت14:48---27 مرداد 1391
تفسیرتو چند شدی؟(با اون جوابای خوشگلی که داده بودی پاسخ: اول که 10،بعد که ازشون پرسیدم آخه چرا اینقدر کم،گفتن که تحقیقمو در نظر نگرفتن،تازه گفتن باید 5 میشدم:) واسه همین مجبور شدم برم قوچانو دوباره تحقیقمو اراىٔه بدم.بعدش شدم 18 :D

بازقندی
ساعت12:31---27 مرداد 1391
نویسنده ای که خیلی دوسش دارید و کتاب مورد علاقتون چیه؟
پاسخ: دکتر شریعتی و کتاب کویرشون


بازقندی
ساعت12:28---27 مرداد 1391
یک سوال از سوالای خودتون:فک کنم سوال بوم رو کسی تا الان نپرسیده باشه،اگه یه بوم و یک قلم مو بهتون بدن چه رنگی رو انتخاب و چی شکلی رو خواهید کشید؟
پاسخ: با رنگ سبز روی بوم سفید یه لبخند میکشم خداست که داره به بنده هاش لبخند میزنه و هم اینکه به رفتاراشون میخنده


نوری
ساعت6:04---27 مرداد 1391
به کدوم یک از شهرهای شمالی مسافرت داشتین ؟


یا اینکه با تعاریفی که آقای بازقندی از شهرهای شمالی داشتن تمایل دارین به کدوم شهر سفر کنین ؟

پاسخ: خیلی از شهرای استان گلستان ومازندرانو دیدم ولی از استان گیلان،جز به یکی دوجا مثل بندر انزلی بقیه جاهاشو فرصت نشده،سفر کنیم.دوست دارم اونجاهارو ببینم مثلاً خود رشت. دوست دارم به تالش هم سفر کنم


(بازقندی)
با تمام احترامی که واسه گیلانی ها قائلم بهتون پیشنهاد می کنم بنزین بیخودی نسوزونید و نرین رشت!
البته واسه یک بار دیدن می ارزه،البته اگه بین مسیرتون بود حتما برید و الا اگه هدف گیلانه به نظرم نرین بهتر باشه.
به نظر من اگه کل جاهای مازندران وگلستان رو روی هم بذارید انگاری یه جورایی گیلان رفتید!
جواد جان بیا حرف منو تایید کن!!!

پاسخ: ممنون از راهنماییتون :)
پاسخ (نوری) :
من هم با محمود جان موافقم و خیلی گیلان رو پیشنهاد نمی کنم... البته دیدن طالش رو اونم تو فصل پاییز و بهار با اون مه گرفتن های قشنگش که کمی از مازندران و گلستان خودمون هم نداره رو از دست ندین :)


عباسی
ساعت5:20---27 مرداد 1391

لطفا این داستانو ادامه بدین:

منومیگی
اصلا خوشکم زده بود از تعجب...



پاسخ : وقتی دیدم یه بچه تقریباً۶ یا ۷ ساله،سیگار میکشید :( 




(بازقندی)
چه دید جالبی؛بعدش با خودتون چی گفتید در رابطه با اون پسر؟

پاسخ: فقط افسوس خوردم


عباسی
ساعت5:15---27 مرداد 1391
به نظر شما چرا نماز صبح 2 رکعته؟




(نمیشه مثلا 3 رکعت بخونیم؟)



پاسخ:شاید چون مارو خوب میشناسه ،خواسته مراعاتمونو بکنه :)


البته هرچی بیشتر بخونیم خدا بیشتر خوشش میاد(به یاد فیلم اخراجی ها1)



پاسخ: آره بابا من خودم یه بار 4 رکعت خوندم، شد !!




اسماعیلی:نسرین یعنی خدا از من خوشش نمیاد؟!

آخه بعضی اوقات تو همون یه رکعت سرو تهشو هم میارم!:D

پاسخ: خدا درکمون میکنه،مخصوصاً من وتو رو.میتونی اصلاً نخونی :)
ولی خب آره دیگه، هرچی بیشتر بهتر :D


اسماعیلی:نسرین ولی میدونستی حتی اگه سر نماز بخوابیم بازم خدا به فرشته هاش فخر میفروشه که این بنده ی منه...!
اینه!!باز بگو میتونی نخونی...بگو!خجالت نکش;)
پاسخ:چه خوب .پس از این به بعد ،خوابمو بزارم واسه وسط نماز :-)) اسماعیلی:آره خوبه!واسه شروع بد نیست..:)


عباسی
ساعت5:14---27 مرداد 1391
چند تا جوک باحال لطفا! :
پاسخ: میخواستم از اینترنت جک های باحال پیدا کنم ولی چون قراره صادق باشم باید اعتراف کنم که جک باحال بلد نیستم :) تنها جک خیلی خیلی خنکی که همیشه فاطمه(خواهرکوچیکم) تعریف میکنه : یه آقاهه میره آشپزخونه دنبال چاقو بگرده،این ورو نگاه میکنه میبینه نیست ، اونورو نگاه میکنه میبینه هست :-))


عباسی
ساعت5:10---27 مرداد 1391
تو این ترم نمیخواین کمتر درس بردارین که واسه ارشد بهتر آماده شین؟

(مثلا چند واحد؟)
پاسخ:چرا همین تصمیمو دارم.فک کنم حداکثر15 تا


نوری
ساعت4:02---27 مرداد 1391
یه سوال مناسبتی:
نظرتون درباره ی کمک به مردم فلسطین چیه؟

میرین راهپیمایی ؟؟؟

پاسخ: نه متأسفانه فکر نمیکنم فردا بتونم تو راهپیمایی شرکت کنم


نوری
ساعت3:11---27 مرداد 1391
پیرو سوال دوستان شما شخصیت رو چی تعریف میکنین ؟ پاسخ: رفتار و نحوه برخورد بادیگران. احترام قاىٔل شدن واسه خودشون و ادب و ... :)

نوری
ساعت3:07---27 مرداد 1391
تا حالا تو زندگیتون این ضرب المثل رو حس کردین؟
when there is a will , then there is a way



(وقتی یه آرزو هست خوب حتما یه راه هم هست)



چقدر دنبال این راه میگردین؟

پاسخ:خیلی جاها.آخه هنوز آرزوهای من اونقدر غیر ممکن وغیر واقعی نشدن که راهی واسشون نباشه. تمام سعیمو میکنم که دنبال راهای رسیدن به آرزوهام باشم


خنده خوش
ساعت23:45---26 مرداد 1391
فاطمــــــه
خجالت بکش
بدو برو خونه، نکن این کاراتو دختـــــر
بذار برسی بعد بیا


خنده خوش
ساعت23:38---26 مرداد 1391
کدومو قبول داری؟

آدما رو یک حرفه کار کنند و متخصص بشن یا اینکه تو چندین حرفه همزمان با هم مهارت داشته باشن(از لحاظ تنوع + کسب مهارت یا فقط رو یه چیز کلیک کردن )
پاسخ: بستگی به روحیه افراد داره. یه بنده خدایی میگفت:یه روستای آباد بهتر از صد شهر خراب.اما بعضی ها اینطوری فکر نمیکنن،در واقع یک مشغولیت راضیشون نمیکنه


j.karimian
ساعت23:34---26 مرداد 1391

در اولین برخورد با جنس مخالف چیه اون شما رو جذب میکنه بیشتر؟(اخلاق..آداب..ظاهر....)
پاسخ: شخصیتشون و آدابشون 



کاشمری
ساعت23:31---26 مرداد 1391
صندلی تا اینجا چطور بوده؟داغونش که نکردی؟






پاسخ:مگه از این داغون تر هم میشه...!!!!؟؟؟ :-))





نه خداروشکر هنوز همون شکلیه







(بازقندی)  




اعتراض دارم.. مواظب باشید که نشکنه! چون اگه بشکنه مسئولیتش با شماست!! ;))

پاسخ: بازم اعتراض ... !!! بله چشم،هواشو دارم









پاسخ(کاشمری):فک کنم صندلی یه بار دیگه بره شمال فقط پایه هاش برگرده;))



پاسخ: =DD






اسماعیلی:اول باید دید از دست نسرین پایه میمونه براش یا نه...:P:D



(بازقندی)
با این اوصاف باید به فکر یه صندلی دیگه باشیم،خانم حسین نیا طرح جدید رو رو کنید دیگه(همون که توش ایکی یوسان داشت و برو بچ رفته بودن 13 بدره یا نه تغییرات اساسی توش ایجاد کردید؟)

پاسخ: همه چیزو که نمیشه لو داد.ایشالا برای دوره های بعدی انتخاب لوگوی صندلی داغ،طرحمو رو میکنم :)


کاشمری
ساعت23:21---26 مرداد 1391
تا حالا شده پدرتو بدون دلیل بغل کنیو ازشون تشکر کنی(چقد باهشون صمیمی هستی؟)
پاسخ: صمیمی که هستیم ولی نه،تا بحال این کارو نکردم


کاشمری
ساعت23:15---26 مرداد 1391

مهندس کجای دنیا معذورم رو اینطوری می نویسن"معضورم"؟< تا حالا تو جاده رانندگی کردی؟اگه آره جریمه هم شدی؟ br> پاسخ: قربانی :خانم کاشمری شما که استرس صندلی رو تجربه کردین دیگه چرا!!!!!!

پاسخ: واااای چه خجالت آور .... :)  شرمنده

راست میگن آقای قربانی،توکه تجربه داری ومیدونی چه خبره،دیگه چرا اینو میگی!!! :)

--------------------------------

آره،رانندگی های من توی جاده خیلی بیشتر از داخل شهر بوده،شاید۵ برابر یاشایدم بیشتر.توی شهر خیلی فرصتش پیش نمیاد ولی توی جاده بابام دست تنهاست.

جریمه....!!!! آره یک بار.همین عید امسال .بعد از شهر ناىٔین.



فرزانه
ساعت21:45---26 مرداد 1391

همش میگن نیا نت
خب صندلی داغه نسرینه .. نمیشه نیام خبببب
به عنوان یک سوال صندلی داغ ، خودتو بذاری جای من .. فرض کن چندبار بری دکتر .. دفعه ی اول تشخیص اشتباه بده و بهت سروم بزنن و آمپوووووووووووووول حالت خوب نشه ،دفعه ی دوم یه دکتر دیگه بری و بگه مسموم شدی :؟ بازم سروم و آمپول ... و بازم تاثیری نداشته باشه .. نصف شب اورژانسی بشه حالت ..دفعه ی سوم بری دکتر .. همون بگه باتوجه به علائم ویروسی شدی .. ولی ایندفعه فقط آمپول و قرص دستم سوراخ سوراخ شد رگ هم ندارم که
بعدم بیای خونه حق غذا خوردن نداشته باشی .. سروم خوراکی به جای آب بخوری .. خب وقتی گرسنمه خوابمم نمیاد خب
تو خونه همش میگه نیا نت .. خب تو جای من بودی چیکار میکردی؟؟؟؟
(چه سوال طولانی شد.. اینجا دکتر زیاد داشتیم ... اطبا نظرشون چیه دقیقا؟ ) لطفا یه جوری جواب بده اسمایلی ها برباد نره ... سپاس نسرینِ خوب :)

پاسخ :

خب میتونی یواشکی بری آشپز خونه و هرچی دوس داری،بخوری،شاید اینطوری زود تر خوب شدی،تشخیص من اینه که مشکل تو فقط دور بودن از غذاس :-))

بهتره دختر خوبی باشی و به حرف خانواده گوش کنی :)


پاسخ(فرزانه): اونا که منو محدود نکردن به غذا نخوردن .. اگر غذا بخورم بدبخت میشم رسما .. رفلکس معده!


j.karimian
ساعت21:36---26 مرداد 1391
لازانیا یاد دارین درست کنین؟


پاسخ: بله بلدم،کلاً غذاهای فست فودو خوب درست میکنم،درست کردنشون توی خونه هم به عهده منه :)

آسونه... :) خواستین مثل آموزش تهیه نیمرو،اینو هم بهتون آموزش میدم :D





پاسخ:




قربانی:البته توی نیمرو نمک یادتون رفته بود سعی کنید یادتون نره....

پاسخ: پس مشکل فقط این بود..!!! باشه ممنون


فرزانه
ساعت21:14---26 مرداد 1391
زود زود زود زودددددددد



بدون اینکه خیلی فکر کنی جواب بده ..



عجله کن ..



یک سورپرایز عالی برای تو چیه الان؟

راستی میتونی منو سورپرایز کنی؟



[استرس ایجادکردنها]


پاسخ:اینکه همین الآن بهم خبر بدن،قراره خاله بشم :) .....
خیلی خوب با روحیاتت آشنا نیستم واسه همین فکر نکنم بتونم.....
البته چرا،میتونم
فاطمه جان دکتر پشت در خونتونه واومده که یه سروم خوشکل بهت بزنه :-))



پاسخ(فرزانه): مرسی از سورپرایزت :-| ;)
پاسخ: نوش جان ;)


نوری
ساعت20:44---26 مرداد 1391
فکر می کنید آدم خلاقی هستید یا نه؟



یعنی میتونین واسه مسائل مختلف چه درسی و چه غیر درسی جرقه ای فکر کنید؟
پاسخ:فک میکنم تاحدودی باشم


فرزانه
ساعت20:44---26 مرداد 1391
چه غذاهایی بلدی درست کنی؟(5مورد نام ببرید- هرمورد 0.5 نمره پاسخ:5 تا...!!!! چه همه...!!!!؟؟؟ :-))
ماکارونی.عدس پلو.پلو خالی.عدسی.گوجه بادمجون و انواع غذاها با تخم مرغ... :-))

پاسخ:راستی کوکو و کتلت هم بلدم :)


فرزانه
ساعت20:43---26 مرداد 1391
به نظرت سیاست رفتاری توی کارهای شخصی چی میتونه معنی پیدا کنه؟ خوبه یا بد؟ سیاست با رندی چه تفاوتی داره؟
پاسخ: این که تمام کارها رو با تدبیر و در نظر گرفتن تمام جوانبش انجام بدی نوعی سیاست رفتاریه. فک میکنم خوب باشه. اگه رندی رو زیرکی و حیله گری بدونیم(البته تو فرهنگ معین لا ابالی گری وبی قیدی هم نوشته) این طوری میشه توصیفش کرد رندی مصلحت اندیشی نداره بر خلاف سیاست...


فرزانه
ساعت20:39---26 مرداد 1391
اگر قرار باشه پرچم یک کشور جدید رو خودت طراحی کنی ؛ (1)چی میکشی و (2)از چه رنگهایی استفاده میکنی؟ (3)دوست داری مردم این کشور ، به چه صفتی شهرت داشته باشن؟
پاسخ: نقاشیم اصلاً خوب نیستا... :) یه پرچم سفید با یک کلمه که دقیقاً الآن نمیدونم چی،وسطش صفت انسان دوستی


فرزانه
ساعت20:37---26 مرداد 1391
همین الان بگم ، خودم میخوام آخرش از نسرین بپرسم ؛ یه دعا کنه و اینا .. کسی این سوالو نپرسه لطفا .. رزرو شده -----------



خب نسرین جون .. یه سوال شخصیتی میتونم بپرسم؟ چرا اینهمه احساس میکنم جدی هستی؟ اگرچه وقتی جوابای صندلی داغو خوندم اینطور شخصیتی ازت برداشت نمیشه کرد(طنز داشت) .. ولی توی برخورد اینطور نیست ...هوم؟؟ :)


پاسخ:خوش اومدی فاطمه جان.خوشحالم که حالت بهتره :)

شاید به خاطر اینه که آدما همیشه اون چیزی که نشون میدن ،نیستن
ولی خب اشکال نداره،نمیخواد ذهنیتتو نسبت به من تغییر بدی،بذار همونجوری باشه :)



پاسخ(فرزانه): ینی نمیشه باهات شوخی کرد؟ :-s
پاسخ: معلومه که میشه :) یعنی دیدت تا الآن نسبت به من اینقدر وحشتناک (از نظر جدیت)بوده؟


فرزانه
ساعت20:34---26 مرداد 1391
عــــــــــــــــــــــه چه باحالن این صندلیا قبل عمل ؛ بعد عمل ... منتها اینجا نتیجه برعکس شده

چه همه هم که دستمون بازه واسه سوال پرسیدن ..

پاسخ:آره دیگه :)


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



           
چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:, :: 11:28
حسین نیا

درباره وبلاگ


به وبلاگ ورودی 88 کامپیوتر فنی و مهندسی قوچان خوش آمدید
آرشيو وبلاگ


ورود اعضا:

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 30
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 31
بازدید ماه : 30
بازدید کل : 34187
تعداد مطالب : 22
تعداد نظرات : 1797
تعداد آنلاین : 1


 ورق زدن قرآن آنلاین = online Quran